مرد 20 ماه ی من

بیست ماه از اون روز خوب می گذره و تو هرروز شیرین و دوست داشتنی تر می شی...این حسیه که هر مادری نسبت به فرزندش داره... خدایا شکرت تا این لحظه ما رو تنها نذاشتی و از این به بعد هم تنهامون نگذار.... می دونی که نمی تونم مثل تو مراقب هدیه ی اسمانیت باشم ....

مرد من تو مرد واقعی هستی خیلی بیشتر از اونی که فکر می کردم می فهمی و درک می کنی. چه استرسی داشتم وقتی می خواستم تو رو از عزیزترین چیزی که تو دنیا دوست داری و اونم شیره بگیرم.... مردونگی کردی مامان. وقتی در گوشی باهات حرف می زنم و علت رو می گم که تو بزرگ شدی و نمیشه تو جمع شیر بخوری می بینم که بغضت رو فرو می دی و یه لبخند می زنی و میری دنبال بازیت..... دلم اب می شه وقتی تو روز یهو هوس می کنی که شیر بخوری و با نگاه من روبرو می شی ولی با این وجود گریه زاری نمی کنی و بد اخلاقی هم نه . من نتونستم یهو تو رو از شیر بگیرم یعنی دلم نمیاد یهو خالی بشی از اونچه که دوست داری

دفعاتش رو کم کردم و الان فقط شب قبل خوابت شیر می دم... نمی دونی که دل تو دل خودم نیست وقتی که موقع شیر می شه... خودت می دونی زمانشو می ری می شینی رو تخت قبلش از کشوی من لباس خواب منو بیرون می کشی که بماند همه لباسا رو باهم بیرون می ریزی ههه.... می شینی منتظر که من کارهامو انجام بدم و بیام تو اتاق اون لحظه به خدای مهربون قسم بهترین لحظه ست ... وقتی شیر می خوری دیگه مجالی برای نفس کشیدن باقی نمی ذاری تند تند میک می زنی صورتت قرمز می شه وقتی که خوب شیر خوردی از خستگی غش می کنی ...

آفرین پسر خوبم آفرین که همکاری کردی منم بخاطر همین ... این وعده اشانتیون شیر رو تا دو سالگی بهت می دم که شبها خواب اروم و بی دغدغه ای داشته باشی و هنوز یه کوچولو از اون بند ناف نامرئی بینمون باقی بمونه...

چند روز دیگه روز مادره .... مامانم هر وقت بزرگ شدی و عقلت رسید که روز مادر باید برای مامانت کادو بخری هیچی نخر چون خودت هدیه ایی هستی که هر بار بهش فکر می کنم به واسطه وجودت من مادر شدم..... من مامان تو شدم یعنی چی بیشتر از این برام ارزش داره که با اغوش تو که روزی هزار بار منو بغل می کنی و خودتو گم می کنی تو وجودم غرق لذت شم

بیست ماهه ی من روزها دارن مثل برق و باد می گذرن و داری روز به روز بزرگتر می شی و کارهاتم بزرگ تر و عاقلانه تر

با خودم قرار گذاشتم هر هفته یا هر یک ماه یک وسیله اسباب بازی بدرد بخور نه ماشین و عروسک یه چیزی که ذهنت رو باز کنه و خلاقیت توش داشته باشه بخرم.... هفته پیش برات یه کتاب خریدم که حیوانات وحشی بهمراه شیر بود.... با اینکه هنوز درست حرف نمی زنی ولی قبل از اینکه کتاب رو برات بخونم تو بیشتر حیوانشو می شناختی ... این یعنی درسته که حرف نمی زنی و فعلا علاقه ای به حرف زدن نداری ولی خیلی خوب همه چیز رو گوش می دی و دقت می کنی . حالا این هفته بَن بِن بُن 1 رو می خوام برات بگیرم یکم کار کنم ببینم این قفل دهان شما باز می شه یا نه

اخه مادر من شما همه چیز رو اختصاری می گی ... و یه وقتا هم حال نکنی اصن دیگه همون اختصاریشم نمی گی و به اِه اِه بسنده می کنی

خلاصه که شیر مرد من ... مرد ماندنی من .. نریمان من به مانند اسمت مرد شجاع و مررررررردی هستی همیشه مرد باشی مرد کوچولوی من