نریماننریمان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

مرد کوچکم نریمان

بدون عنوان

1391/4/30 2:03
نویسنده : مامان مریم
187 بازدید
اشتراک گذاری

الان که ابن مطلب رو برات مینوسم ساعت 1 و 45 دقیقه نیمه شبه...

عزیز دلم اینروزها برای من مرور خاطرات با تو بودن و در وجودم رشد کردن برابر با بالاترین لذتهاست.. هروقت خسته و بیخواب میشم یاد پارسال این موقع می افتم که تو وروجک کوچولو تو دل مامان بودی و با هر تکونت من رو می لرزوندی و من در برابر قدرت خداوند بزرگ بیشتر سجده می کردم و نفس به نفس خدا رو شکر می کردم

 

پسر زبلم تو در روز گذشته یعنی 5شنبه اولین ایستادنت رو جشن گرفتی و از خوشحالی برای خودت دست زدی.... کم کم باید روز شماری کنم برای وقتی که دستان کوچکت رو بگیرم و دنیای اطراف رو بهت نشون بدم..

عزیزم یک ماه و یازده روز دیگه سالروز تولدت هست و من عجیب دلتنگ روزهایی هستم که تو در وجودم شکل می گرفتی. روزهایی که بهت می گفتم "تو دلی مامان".... حالا تو دلی مامان داره  بزرگ و بزرگتر می شه....

عزیزم..الان تو تختت خوابیدی و قطعا خواب شیطونی هات رو میبینی که هی از خواب بیدار می شی و حفاظ تختت رو می گیری و می ایستی....

 

جوووووووون دلمی تو نفس منی پسرکم...

مدتی هست که حتی با کج خلقی هات هم لذت می برم.. بغل می کنم دماغم رو می برم زیرگردنت و یککککککککک نفس عمیق می کشم  و خستگی هام در می ره...

 

عاشقتم وقتی هرجا که باشی بهت میگم : نریمان بیا شیر بخور.... راهتو بسمت من کج می کنی قیافت رو ملتمسانه تغییر می دییی صدای اهه اهه مخصوص شیرت رو در میارییی و از پاهام بالا میری و یغه مامان رو میگیری که یعنی: یااااااالا شیر بده....

زیبای من از خدا تشکر می کنم که تو رو به من داد.... همیشه سلامت باشی نفسم پاره تنم همه وجودم... شبت به خیر مامانی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

Sepi mami parmin
11 مرداد 91 14:36
Azizam mobarak bashe istadanet Khodaya in narimane nafaso vase mami maryame mehraboonesh hamishe salem negah dar