دغدغه های من
یه وعده بهش شیر خشک بعده معدش سنگین می شه می خوابه..
ترنجبین بده خوب می خوابه
وا؟؟؟!!! چرا اینقد این بچه گریه می کنه؟؟؟ ( انگار این تنها بچه ایی تو دنیا بوده که بلده گریه کنه.)
اینجوری بادگلوشو بگیر...: ( اویزون کن رو دستت عین یه گربه خیس بعد بییییییییست دقیقه بزن پشتش. باد گلو می زنه)
نه من بچه هام اینجوری بادگلو می زدن...
چرا گریپمیچر نمی دی؟؟؟؟
عرق نعنا و نبات بده آب رو آتیش....
این شیر خشک بخوره هم می خوابه هم چاق می شه
توضیح اینکه شما در کل این مدت لب به شیرخشک نزدی اگرم به زور بهت دادم همه رو بالا اوردی یا کهیر زدی...... زنده باد شیر مادر!!
دمر بخوابونش
وااا اون موقعها ما فلان می کردیم..
از کی می تونی فرنی بخوره!!!!!!!!!!!!!!! تو هنوز دو هفته ت هم نشده بود.
پیش خودت بخوابون....
بخواب شیر بده!!
کی ختنه می کنین! ما تو رو 40 روزگی ختنه ت کردیم پسرکم
و هزززززززززززززززززار تا حرف و نقل مختلف. دلم می خواست یه کم منو تو و بابا نویدت رو بحال خودمون بگذارن. شاید بدترین روزهای زندگیم همون روزهای سردرگمی بود.
تو از یک ماهگی استفراغهای خیلی بدی می کردی که بعد از پرس و جو و دکتر رفتن و سونوگرافی کردن معلوم شد که رفلاکس داری.... حالا بیا اینو به اطرافیان توضیح بده. بالا می اوردی همه می گفتن خوبه !!!! پنیر کرده داره چاق می شه!!!!!!!!!! چاق! تو یک ماه 700 گرم بیشتر وزن نگرفتی اونم بخاطر همین بود.
اسم دکترت شاهین نریمانه دوستش دارم به چند دلیل 1- فامیلیش با اسم تو یکیه... 2- خیلی با ادبه 3- خوب تشخیص می ده 4- دل ادم رو خالی نمی کنه
این دکتر رو دوست خوبم مصومه مامان پرهام بهم معرفی کرد خدا خیرش بده.
از بعد از تشخیص رفلاکست بهتر تونستم کنترل کنم و کمتر بالا می اوردی... شیر که می خوردی چشمم به دهنت بود که نکنه بالا نیاری
باید بعد از شیر خوردن بیست دقیقه ایستاده نگهت می داشتم. رو سطح شیب دار می خوابوندمت داروت رو سر وقت می دادم.... کپسول امپرازول رو باز می کردم دونه هاش رو به چهار قسمت تقسیم می کردم و دوبار در روز بهت می دادم بخوری. خدا رو شکر که این مشکل هم کنترل شد
الان که دارم این مطالب رو می نویسم شما رو از کلاس بازی با نوزاد اوردم و شما خوابیدید. خیلی حرفها هست که باید بنویسم . تو این مدت که دور بودم همه مطالب رو تو ذهنم نگه داشتم تا برات توضیح بدم.
تا بیدار نشدی منم بیام پیشت بخوابم از بوی خوش بدنت سرشار شم.