مامان مَیَم
وقتی به من میگی مامان مَیَم و به شکلهای مختلف صدام می کنی دلم هررررری میریزه پایییین .... یعنی من مامان تو هستم؟؟!!! یعنی ارزوهای دور و درازم به حقیقت پیوست که تو به من بگی مامان مریم؟؟
مهربونم عزیز دلم پسرم .... بخدا نمی دونم چطوری احساسمو بهت بگم که اخرش منجر به چلوندنت نشه !!
شما دیگه حرف میزنی اونم چطور حرف زدنی ..... کلمه ها همه منحصر به فرد خودت
نَنُن = نکن
بیز= چیپس
کانگِنون!!!!= ساختمون خیلی هم با دقت ادا می کنی
مَن= وَن خیلی دوست داری سوار ون بشی اونم جلو ...
اتودوس= اتوبوس
پرپری= پروانه
اُل=گل
بَش= کفش
بابا بَدید= بابا نوید
بابا بدیدید= بابا مجید
آبَلی = عموعلی!!!!
مَنین= سیب زمینی سرخ کرده
مانی= ماکارونی
دَدِت= دنت
و.....
مامانم کم کم نزدیک وقتی می شیم که برای من یادوار بهترین روز زندگیمه ...... این روزها برام تکرار شادیهای درونیم هست..... چه دورانی بود وقتی تو تودلی مامان بودی .... چه شب و روزهایی رو باهات اروم اروم زمزمه می کردم مثله الان که وقتی کنار می شینیی و باهات حرف می زنم و تو جواب می دی ....
خدا تو و همه دوستای خوبت رو از همه بلاها دور کنه
خیلی دوستت دارم
قول می دم زود به زود بیام اینجا و بهت سر بزنم ....