اولین های تو
عزیزم اینو بگم که من سخخخخخخخخخت در اشتباه بودم که تو شلمانی یعنی شما خواب نداشتی.. همون روز اول اولین و اخرین باری بود که شما چند ساعت خوابیدی... قربون اون چشمای سبزت برم انقده کنجکاوی که می خوایی سر از همه جا در بیاری.
نریمان تو اولین لبخند واقعیت رو ٤٠ روزگیت به مامان زدی
اولین مهمونی دست جمعی با نی نی های دیگه که رفتی ٤٤ روزه بودی خونه مامان رادین
گلکم اولین بار که چیزی رو تو دستت گرفتی ٣ ماه و ده روزه بودی.
٣ ماهه بودی که به دستات نگاه می کردی.
٤ ماه و نیمه بودی که یه قلت (غلت) کامل زدی
٦ ماهه بودی که نشستی
٧ ماه و یه هفته بود که سینه خیز رفتن رو شروع کردی
٧ ماه و سه هفته چهار دست و پا رفتی
اولین دندونت 15 اردیبهشت 91 یعنی هشت ماه 6 روزت بود. خیییییییییلی اذیت شدی عزیزم
الانم همش می خوایی دستت رو بگیری این ور و اون ور وایسی
اولین بار که خودت خواستی غذا بخوری هشت ماه و نیمه بودی
قربونت برم من هنوز اولین باری که خودت خوابیدی یا اولین باری که 3 ساعت پشت سرهم خوابیدی اتفاق نیفتاده